قلمو کاغذت رو اماده کن و بنویس
نه واسه من
نه واسه کسی دیگه
بلکه فقط فقط واسه خودت
باورهات چیست؟
به چه چیزی نیازداری؟
به چه میخواهی برسی؟
والان کجای کاری؟
خداوند در تمام اوفات بامن در ارتباط است.
احساس زبان روح است(انچه که در احساسم هست در روحم نیز وجود دارد)
احساس، گفتار،کردار سه سطح مختلف هستند. (هرگاه احساس ،گفتار،کردارم در یک راستا بودند قدم بردارم)
تنهادوفکرمسئول وجوددارد :عشق و ترس (دلسوزی گناه کبیره است)
چیزی به نام غلط و درست وجود ندارد.(بایستی تعادل را رعایت کنم ان وقت درست و غلط از میان میرود)
از هرچی بپرسی به وجود میاد(همچین درست و حسابی دهنتو سرویس میکنه)
خداوند با همه صحبت میکنه.
وحال زمانی را به یاد بیاور که بزرگتر از انچه در حد توانت بود عمل کردی
زمانی کاری را انجام دادی که نمیدانستی میتوانی از عهده ان برایی
۱ـچه عاملی باعث شد که بیش از حدو توانایی خود عمل کنی؟
۲ـحرف یا عملی که ازت سر زد که بیش از ظرفیت تو بودچه بود؟
۳ـپس از پایان این تجربه چه احساسی داشتی؟
۴ـنتیجه گیری شما پس از این حادثه درمورد خودتان چه بود؟
دیگه خودت رو دست کم نگیر